(از جوار حرم نبوی و بقیع خاموش)
چشمها پرسش بیپاسخ حیرانیها
دستها تشنة تقسیم فراوانیها
+ + + +
با گل زخم، سر راه تو آذین بستیم
داغهای دل ما، جای چراغانیها
+ + + +
حالیا! دست کریم تو برای دل ما
سرپناهی است در این بیسر و سامانیها
+ + + +
وقت آن شد که به گل، حکم شکفتن بدهی!
ای سرانگشت تو آغاز گلافشانیها! + + + +
فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزلها و غزلخوانیها...
+ + + +
سایة امن کسای تو مرا بر سر، بس!
تا پناهم دهد از وحشت عریانیها + + + +
چشم تو لایحة روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پایان پریشانیها
از زنده یاد : قیصر امین پور