چیزی از خود هر قدم زیر قدم گم میکنم
رفته رفته هر چه دارم چون قلم گم میکنم
* * *
بینصیب معنیام کز لفظ میجویم مُراد
دل اگر پیدا شود، دیر و حرم گم میکنم
* * *
تا غبار وادی مجنون به یادم میرسد
آسمان بر سر، زمین زیر قدم گم میکنم
* * *
دل، نمیماند به دستم، طاقت دیدار کو؟
تا تو میآیی به پیش، آیینه هم گم میکنم
* * *
قاصد مُلک فراموشی کسی چون من مباد
نامهای دارم که هر جا میبرم گم میکنم
* * *
بر رفیقان (بیدل) از مقصد چهسان آرم خبر؟
من که خود را نیز تا آنجا رسم گم میکنم
از : بیدل دهلوی