سرای خیال

گزیده‌هایی از سروده‌های سخن‌سرایان پیشین و امروز

سرای خیال

گزیده‌هایی از سروده‌های سخن‌سرایان پیشین و امروز

نیایش

     الهی به مستان می‌خانه‌ات

 

 الهی به مستان میخانه‌ات
 به عقل آفرینان دیوانه‌ات

 به دردی کش لجّه‌ کبریا
 که آمد به شآنش فرود، انّما

 به درّی که عرش است او را صدف
 به ساقیّ کوثر، به شاه نجف

 به نور دل صبح خیزان عشق
 ز شادی به انده گریزان عشق
!

 به رندان سر مست آگاه دل
 که هرگز نرفتند، جز راه دل

 به شام غریبان، به جام صبوح
 کزیشان بود شام ما را فتوح

 که خاکم گل از آب انگور کن!
 سراپای من، آتش طور کن

 خدایا به جان خراباتیان
 کزین تهمت هستی‌ام، وارهان

 به میخانه وحدتم راه ده
 دل زنده و جان آگاه ده

 که از کثرت خلق تنگ آمدم
 به هر جا شدم، سر به سنگ آمدم

 بیا ساقیا، می به گردش درآر
 که دلگیرم از گردش روزگار

 از آن می که در دل چو منزل کند
 بدن را فروزان‌تر از دل کند

 از آن می که گر عکسش افتد به جان
 توانی به جان دید، حق را عیان

 می صاف از آلودگی بشر
 مبدل به خیر اندر او جمله شر

 می معنی افروز صورت گداز
 میی گشته معجون راز و نیاز

 میی از منی و توئی گشته پاک
 شود جان، چکد قطره‌ای گر به خاک
 بیا تا سری در سر خم کنیم
 من و تو، تو و من، همه گم کنیم


 چشی گر از این باده، کوکو زنی
 شوی چون ازو مست، هوهو زنی

 بگیرید زنجیرم ای دوستان
 که پیلم کند یاد هندوستان

 دلم خون شد از کلفت مدرسه
 خدا را خلاصم کن، از وسوسه

 بیا ساقیا، می به گردش درآر
 که می خوش بود، خاصه در بزم یار

 می صاف زآلایش ما سوی
 ازو یک نفس تا به عرش خدا
 میی کو مرا وارهاند زمن
 زآیین و کیفیت ما و من

 میی را که باشد در او این صفت
 نباشد به‌غیر از می معرفت

 رضی
روز محشر علی ساقی است
 مکن ترک تا نفس باقی است

     نیایشی از: رضی الدین آرتیمانی

نظرات 1 + ارسال نظر
زهرا چهارشنبه 18 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:47 ب.ظ

آیکون منم دلم نبشتن می خواد
حالا آیکون یه آدم بغض کرده نالاحت!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد